اینستاگرام مجید خراطها 25 دی 1393

سلام دیشب خیلی دلم گرفته بود، رفتم کوه نزدیک خونمون به اسم کلاغ چین بلای کوه فراز سعادت آباد که با خدا درد و دل کنم، آتقدر رفتم بالا که ترسیدم برگردم، موبایللم آنتن نمیداد اصلا یه وضعی،، موقع رفتن فقط دلم گرفته بود ولی اون بالا استرس و  وحشت و گرسنگی و تنهایی و پشیمونی و همه چی اومد سراغم، بنزیمم رو به پایان بود، یادم افتاد اومدم با خدا حرف یزنم اما تنها حرفم با خدا این بود: خدایا میخوام برم خونمون. (نتیجه اخلاقی: تو رو خدا دلتون گرفت جای مناسب تری رو برای گفت و گو با خدا انتخاب کنید)



  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد